گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۹ - سؤال دیگر از زبان غلام

 

گفت شاها چو فیض جود تو داد

قابلان را قبول استعداد

این تفاوت چراست در قابل

این چرا مدبر است وان مقبل

نظر لطف سوی قابل کن

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۵ - اشارت به حیات

 

از صفاتش یکی حیات آمد

که امام همه صفات آمد

نه حیاتش به روح و نفس و تن است

بلکه او زنده هم به خویشتن است

او به خود زنده ایست پاینده

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۸ - اشارت به قدرت

 

بعد ازان قدرتی بود کامل

مر مرادات را همه شامل

در همه کار در همه حالت

کارگر بی توسط آلت

اثر آن به هر عدم که رسید

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۶ - فی شریعته صلی الله علیه و سلم

 

شرع او ناسخ شریعتهاست

هر شریعت که غیر آنست هباست

گر فتد حکم شرع آن سرور

متفق با شریعت دیگر

نیست آن را متابعت اصلا

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۶ - اشارت به میزان

 

وضع میزان کنند از پی آن

تا بسنجند طاعت و عصیان

آن کش افزود کفه حسنات

شاد زی گو که شد ز اهل نجات

وان که افزود پله عصیان

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۴۹ - اشارت به خونریزی شیرویه خسرو را و نامبارکی آن بر وی

 

غرقه خون چون خسرو از شیرویه خفت

نکته ای خوش در حق شیرویه گفت

که بدان شاخی که آب از اصل خورد

سر کشید از آب و قصد اصل کرد

اصل را چون کند و شد میدان فراخ

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۲ - ندبه حکیم ششم

 

حکیم ششم چون سخن ساز کرد

سخن را بدین لهجه آغاز کرد

که میراند این شه بسی زنده را

که مالک شود ملک پاینده را

فرو شد سر او درین سرگذشت

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۵ - ندبه حکیم نهم

 

نهم گفت هر کس که از مرگ شاه

به شادی قدح زد درین بزمگاه

به زودی نهد گام بر گام او

به تلخی کشد جرعه جام او

بدانسان که برداشت شه زود گام

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۱

 

به مصر و شام که گیرند وقف را به تمام

قضات اگر چه نباشند مستحق آن را

به غیر وصل نخوانند قاریان قرآن

ز حال وقف وقوفی نباشد ایشان را

گرفته اند همانا قضات از ایشان باز

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۴

 

ای سهی قد که عمر تو اکثر

گشته مصرف به نحو و تصریف است

قد و زلف تو را اگر بنده

کرده تعریف جای تشریف است

نبود این جنس نکته بر تو نهان

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

مطرب خوش لهجه را حسن ادا باید نخست

تا دمش از رشته جان عقده غم بگسلد

نی چنان کز کثرت تحریر و تکرار نغم

در میان هر دو لفظش از غزل دم بگسلد

هر چه بربندد به هم ناظم به صد خون جگر

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

ای خواجه عقل بین که بزرگان شهر ما

بر خویشتن فضای جهان تنگ می کنند

گر فی المثل به مجلس صدر آورند روی

هر یک به صدر مجلسش آهنگ می کنند

بهر گزی زمین که بود ملک دیگری

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

جامی مبند توسن همت به میخ آز

همچون خران بر آخر آخرزمانیان

از خوان خاکیان مطلب لقمه تا رسد

نزل بقا ز مایده آسمانیان

آزادگی گزین که نیرزد به نزد عقل

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

به جنگجو صنم خویش گفتم ای صد بار

رسیده سنگ جفایت بر آبگینه من

رسان به سینه من سینه را به رسم صفا

که پاک به دل همچون تویی ز کینه من

به عشوه گفت تو را سینه گرچه صاف آمد

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

درین نشیمن حرمان مکن به کس پیوند

که هر کسی که نهی دل بر آشنایی او

اگر مخالف طور تو باشد اوضاعش

عذاب روح شود صحبت ریایی او

وگر موافق طبع تو افتد اخلاقش

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

بیشه فقر جای شیران است

شیر این بیشه باش تا باشی

پیشه مرد چیست نفی وجود

مرد این پیشه باش تا باشی

با دو اندیشه جمع نتوان بود

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۷ - این مثنوی ست در قناعت

 

جامی اگر یافت درین کشتزار

فکر تو بر کار زراعت قرار

در دل خود تخم قناعت فشان

بهتر ازین هیچ زراعت مدان

تخم پراکنده که در گل بود

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱

 

جامی سخن بر آینه دل بود چو زنگ

زین زنگ به که آینه خود دهی صفا

اعراض کن ز شعر که شغلیست بس عریض

این چند روزه عمر به آن کی کند وفا

وز زانکه نیست طاقت اعراض ازان تو را

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۴

 

آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار

گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت

بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی

کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت

گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود

[...]

۳ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۹

 

یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت

کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری

چیست سر آنکه در حمام هرکس پا نهد

بر دل غمگین او بگشاید از شادی دری

گفت سرش آنکه با او نیست زاسباب جهان

[...]

۳ بیت
جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۳