گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۱

 

صفحه رخسار تا ساده است فرد باطل است

خال تا خط برنیارد دانه بی حاصل است

دستگاه حسرت عاشق ز وصل افزون شود

حاصل سرو از بهار خوش ثمربار دل است

بی قراران بیشتر از وصل لذت می برند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۲

 

نیست یک تن در جهان گویا، اگر گویا دل است

چشم بینا پرده خواب است اگر بینا دل است

هست از وحدت خزان و نوبهار او یکی

بوستان آفرینش را گل رعنا دل است

هیچ جا چون شعله جواله اش آرام نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۳

 

چشم خواب آلودگان در انتظار منزل است

دیده بیدار دل آیینه دار منزل است

در بیابانی که نعل شوق ما در آتش است

کعبه چون سنگ فلاخن بی قرار منزل است

در فلاخن می گذارد رهروان را کجروی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۴

 

سعی در تحصیل اسباب جهان بی حاصل است

آنچه نتوان برد با خود، جمع آن بی حاصل است

نیل چشم زخم می باید سعادتمند را

شکوه کردن ای هما از استخوان بی حاصل است

می نماید هر چه هست آیینه از زیبا و زشت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۵

 

با کمال قرب، از جانان دل ما غافل است

زنده از دریاست ماهی و ز دریا غافل است

آسمان سنگدل از گریه ما غافل است

گوش سنگین صدف از جوش دریا غافل است

چهره دل ترجمان رازهای عالم است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۶

 

از بدن آزادی جانهای غافل مشکل است

پای خواب آلود بیرون کردن از گل مشکل است

برنگردد جسم، یک پهلو به هر جانب فتاد

راست گردانیدن دیوار مایل مشکل است

جان عاشق در تن خاکی چسان گیرد قرار؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۷

 

از تن خاکی به جد و جهد رستن مشکل است

رشته جان را به زور خود گسستن مشکل است

رستمی باید که بیژن را برون آرد ز چاه

بی کمند جذبه از دنیا گسستن مشکل است

در تنور سرد خودداری نمی آید ز نان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۸

 

پیش آن لب بر جگر دندان فشردن مشکل است

با وجود باده خون خویش خوردن مشکل است

تربیت را در نهاد سخت رو تأثیر نیست

زردی از آیینه فولاد بردن مشکل است

می توان داغ کلف بردن به آسانی ز ماه

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۹

 

جمع دل در عالم اسباب کردن مشکل است

حفظ خرمن در ره سیلاب کردن مشکل است

رخنه ای از هر بن مو هست در ملک بدن

حفظ این منزل ز چندین باب کردن مشکل است

می کند کار نمک با دیده ها موی سفید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۰

 

خانه تن را به جان آباد کردن مشکل است

بر سر ریگ روان بنیاد کردن مشکل است

بیستون پهلو تهی از تیشه فرهاد کرد

پنجه در سر پنجه فولاد کردن مشکل است

دل سیه ناگشته در احیای او تعجیل کن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۱

 

وقت خط پهلو تهی از یار کردن مشکل است

در بهاران پشت بر گلزار کردن مشکل است

می توان کردن به تلقین زنده خون مرده را

بخت خواب آلود را بیدار کردن مشکل است

می گریزند اهل دل از صحبت زهاد خشک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۲

 

داستان شوق را تحریر کردن مشکل است

بحر را از موج در زنجیر کردن مشکل است

بند پیش سیل بی زنهار نتواند گرفت

بی قرار شوق را زنجیر کردن مشکل است

با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۳

 

هرزه گو را خامش از تقریر کردن مشکل است

شعله را از ژاژخایی سیر کردن مشکل است

وصف آن عارض مپرس از چشم شرم آلود من

صورت نادیده را تصویر کردن مشکل است

شد ز انگشت اشارت ماه نو پا در رکاب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۴

 

عندلیب مست را خاموش کردن مشکل است

شعله آواز را خس پوش کردن مشکل است

از لب میگون نباشد لذتی بی حرف تلخ

می چو لب شیرین برآید نوش کردن مشکل است

می توانم بلبلان را حلقه ها در گوش کرد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۵

 

با لب خاموش حفظ آه کردن مشکل است

از گره این رشته را کوتاه کردن مشکل است

چون قلم شق شد، سیاهی بیش بیرون می دهد

منع دلهای دو نیم از آه کردن مشکل است

می توان کردن به نشتر زنده خون مرده را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶

 

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است

چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است

هر چه جز معشوق باشد پرده بیگانگی است

بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است

نیست از جوش شهیدان تیغ را میدان زخم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۷

 

خط به گرد عارض دلدار دیدن مشکل است

دامن گل را به دست خار دیدن مشکل است

گرچه چون دامان یوسف دامن گلهاست پاک

چاک در پیراهن گلزار دیدن مشکل است

نیست از مستی، زنم گر شیشه خالی به سنگ

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۸

 

عشق را در پرده ناموس دیدن مشکل است

شمع را در جامه فانوس دیدن مشکل است

ساق سیمین می کند رفتار را با آب و تاب

جلوه با آن پای از طاوس دیدن مشکل است

دست افسوسی است هر برگی در ایام خزان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۹

 

خط به گرد آن لب چون نوش دیدن مشکل است

چشمه امید را خس پوش دیدن مشکل است

سوخت در فصل خزان خاموشی بلبل مرا

ترجمان عشق را خاموش دیدن مشکل است

برنیارد سر ز زیر بال اگر قمری رواست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۰

 

باده بی لعل لب دلبر کشیدن مشکل است

تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است

در حریم وصل، پاس شرم نتوان داشتن

در بهاران سر به زیر پر کشیدن مشکل است

وحشت ظلمت گوارا گردد از آب حیات

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۵۰
۵۱
۵۲
۵۳
۵۴
۳۵۰
sunny dark_mode