گنجور

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و سوم

 

آن شد که بدیدار تو می‌بودم شاد

از عشق تو پروای توام نیست کنون

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و سوم

 

خواهم که چنان کنی بعشقم مشغول

کز عشق تو با تو هم نپردازم بیش

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و سوم

 

این همه رنگهای پر نیرنگ

خم وحدت کند همه یک رنگ

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و چهارم

 

اشیا اگر صداست و گر صد هزار بیش

جمله یکی است،‌چون بحقیقت نظر کنی

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و پنجم

 

آن چشمه که خضر یافت زو آب حیات

در منزل تو است، لیکن انباشته‌ای

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و پنجم

 

ای دوست ترا بهر مکان می‌جستم

هر دم خبرت از این و آن می‌جستم

دیدم بتو خویش را، تو خود من بودی

خجلت زده‌ام کز تو نشان می‌جستم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و پنجم

 

ز یک یک ذره سوی دوست راه است

و یا در چشم تو عالم سیاه است

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و پنجم

 

در این ره گر بترک خود بگوئی

یقین گردد ترا کو تو، تو اوئی

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم

 

نی حسن ترا شرف ز بازار من است؟

بت را چه زیان چو بت پرستش نبود؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم

 

آزادی و عشق چون نمی‌آید راست

بنده شدم ونهادم ازیک سو خواست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم

 

تشریف دست سلطان چوگان بود ولیکن

بی‌گوی، درون میدان، چوگان چه کاردارد؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم

 

نی غلط گفتم که اینجاعاشق و معشوق اوست

گرچه ما از عشق او اندر جهان افسانه‌ایم

ما که‌ایم؟ ازما چه آید؟ تا نپنداری که ما

روی او را آینه،یا زلف او را شانه‌‌ایم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم

 

زان قبل بود شاهد و مشهود

که بنزدیک خویش هیچ نبود

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم

 

خلق را روی کی نماید او؟

در کدام آینه در آید او؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم

 

روزت بستودم و نمی‌دانستم

شب با تو غنودم و نمی‌دانستم

ظن برده بدم بمن که من می‌بودم

من جمله تو بودم ونمی‌دانستم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

این چه رنگ است بدین زیبائی؟

چه لباس است بدین یکتائی؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

من کل معنیلطیف احتسیقدحاً

و کل ناطقة فیالکون تطربنی

مرا چو دل بخرابات می‌برد هر دم

بگرد اهل مناجات و زهد کیگردم؟

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

حریفی می‌کنم با هفت دریا

اگرچه زور یک شبنم ندارم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

الحمدلله علیاننی

کضفدع ساکنة فیالیم

ان هیفاهت ملأت فاها

اوسکتت مائت من الغم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

آنجا که بحر نامتناهی است موج زن

شاید که شبنمی بکند قصد آشنا

عراقی
 
 
۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵