گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۱ - سر آغاز

 

ای هوای تو مونس جانم

مایهٔ درد و اصل درمانم

مرغ جان تا بیافت دیدهٔ باز

در هوای تو می‌کند پرواز

گفت و گوی تو روز و شب یارم

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۳ - مثنوی

 

ای غم تو مجاور دل من

وز زمانه غم تو حاصل من

تا دلم باد، مبتلای تو باد

دایما بستهٔ بلای تو باد

دیده را دیدن تو می‌باید

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت

 

بود صاحبدلی به دانش و هوش

در نواحی فارس تره‌فروش

از قضای خدا و صنع اله

می‌گذشت او به راه خود ناگاه

پیش قصری رسید و در نگرید

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل هشتم » بخش ۶ - مثنوی

 

عاشق بی‌قرار، از سر درد

به ریا مدتی چو طاعت کرد

از ریا دور بود اخلاصش

برد سوی عبادت خاصش

بوی تحقیق از آن مجاز شنود

[...]

عراقی