×
        
        
    
                ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۴ - داستان گازر با خر و پسر و گرداب
دستی که ترا نخواهد آن دست ببر
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۷ - داستان زن دهقان با مرد بقال
از چون تو شکر لبی، بها نتوان خواست
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۸ - آمدن کنیزک روز سیم به حضرت شاه
هست اغتراف خلق ز بهر سخای او
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
گر ماه شود ننگرم اندر رویش
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
این کار به زر چو زر نخواهد شد
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
گر باد شوی ببندمت پای چو خاک
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
در قصه اهل عشق اسرار بسی ست
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک
احسنت و زهی، چشم بدان دور از تو
لیس من الله بمستنکر
ان یجمع العالم فی واحد
                                ۲ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۰ - داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان
عادت چو قدیم شد، طبیعت گردد
                                ۱ بیت
                            
                            
                            ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۰ - داستان روباه و کفشگر و اهل شارستان
گر عفو کنی بکن که وقت اکنونست
                                ۱ بیت
                            
                            
                            
