اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۰
گرد مغان گرد و بادهای مغانه
تا به کجا میرسد حدیث زمانه؟
هر چه به جز می، بلاشناس و مصیبت
هر چه به جز عشق، باد دان و فسانه
باده ترا چیست؟ شربتیست موافق
[...]
اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روحالله روحه
مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست
غمش مخور، که به غم خوردن تو دلشادست
مریز آب دو چشم از برای او در خاک
که گر بر آتش سوزنده در شوی بادست
کجا دل تو نگه دارد؟ آنکه از شوخی
[...]
اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا نورالله قبره
مستان خواب را خبری از وصال نیست
دلمرده را سماع نباشد چو حال نیست
دینت خدای داد و زبان داد و عقل داد
یاد خدای کن به زبانی که لال نیست
آن جای، آسمان و تو آسوده بر زمین
[...]
اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - وله فیتقلب الاحوال
بس که بعد از تو خزانی و بهاری باشد
شام و صبح آید و لیلی و نهاری باشد
دل نگهدار، که بر شاهد دنیی ننهی
کین نه یاریست که او را غم یاری باشد
تو بدین دولت شش روزهٔ خود غره مباش
[...]
اوحدی مراغهای » منطقالعشاق » بخش ۵۶ - نامهٔ هشتم از زبان معشوق به عاشق
زهی! گرد جهان سر گشته از من
چنین بی موجبی بر گشته از من
کجا رفت آن که شب خوابت نمیبرد؟
ز اشک دیده سیلابت همی برد؟
مرا گفتی که: از عشق تو مستم
[...]
اوحدی مراغهای » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی
باده کم خور، خرد به باد مده
خویش را یاد او به یاد مده
هوش یار تو به، که بیهوشی
هوشیاری تو، باده کم نوشی
می بتونت کشد سر از بستان
[...]
اوحدی مراغهای » جام جم » بخش ۵۵ - در مذمت بخل و بخیلان
خوان اینان که خون دل پالود
ندهد لقمه جز که زهر آلود
زهر بر روی و زهر در کاسه
چون نگیرد خوردنده را تا سه؟
لقمه مستان ز دست لقمه شمار
[...]
اوحدی مراغهای » جام جم » بخش ۱۱۲ - در تصدیق کرامات اولیا
قوت نفس را مقاماتست
سر آن معجز و کراماتست
نفس چندانکه هست بالاتر
در کرامات و کشف والاتر
از کدورت دلت چو گردد دور
[...]
اوحدی مراغهای » جام جم » بخش ۱۱۸ - در سبب مرگ طبیعی
پیش ازین کردمت ز حال آگاه
که: سه روحند جسم را همراه
کار هر یک پدید و مدت کار
وین سخن باز میکنم تکرار
تا چهل سال روح روینده
[...]
