می بیاور که جشن دستورست

جشن عالی سرای معمورست

قبه‌ای کز نوای مطرب او

کوه را در سر از صدا سورست

قبه‌ای کز فروغ دیوارش

[...]

اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد

آه از حجاب حجرهٔ دل بر در اوفتاد

هجران ماه روزه پیام وصال داد

اینک نهیب او به جهان اندر اوفتاد

گوید به چند روز دگر طبع نفس را

[...]

زهی دست وزارت از تو معمور

چنان کز پای موسی پایهٔ طور

زهی معمار انصاف تو کرده

در و دیوار دین و داد معمور

قضا در موکب تقدیر نفراشت

[...]

ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر

کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر

موکبی کز فر او فردوس دیگر شد زمین

موکبی کز گرد او گردون دیگر شد اثیر

موکبی کز طول و عرضش منقطع گردد گمان

[...]

ای کلک تو پشت ملک عالم

وی روز تو عید دور آدم

هرچ آمده زیر آفرینش

زاندازهٔ کبریای تو کم

وقتی که هنوز آسمان طفل

[...]

خاص سلطان علاء دین اله

میر اسحاق صدر مجلس شاه

آسمانیست آفتابش رای

آفتابیست آسمانش گاه

آن بلنداختری که پیش درش

[...]

ای تیغ تو ملک عجم گرفته

انصاف تو جای ستم گرفته

اقبال جناب ترا گزیده

باقی جهان جمله کم گرفته

پشتی شده در نیک و بد جهان را

[...]