انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح خواجه ناصرالدین طاهر
نصر فزاینده باد ناصر دین را
صدر جهان خواجهٔ زمان و زمین را
صاحب ابوالفتح طاهر آنکه ز رایش
صبح سعادت دمید دولت و دین را
آنکه قضا در حریم طاعتش آورد
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر
چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب
بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب
بنمود روی صورت صبح از کران شب
چون جوی سیم بر طرف نیلگونسراب
جستم ز جای خواب و نشستم به خانه در
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح امیر نصیرالدین تاجالملوک ابوالفوارس
ملک هم بر ملک قرار گرفت
روزگار آخر اعتبارگرفت
بیخ اقبال باز نشو نمود
شاخ انصاف باز بار گرفت
مدتی ملک در تزلزل بود
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح ملک عادل یوسف
ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت
خداوند خاص و خداوند عامی
از آن بندگی میکند خاص و عامت
جهان کیست پروردهٔ اصطناعت
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل
سایه افکند مه روزه و روز تحویل
روز مسعود مبارک مه میمون جلیل
سایهای نه که شود از رخ خورشید خجل
سایهای نه که بود بر در خورشید ذلیل
سایهای کز مدد مد سوادش دادست
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ - مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
آفرین باد بر چو تو مخدوم
ای نکوسیرت خجسته رسوم
ای بصورت فرود دور فلک
وی بمعنی ورای سیر نجوم
دخل مدح تو از خواص و عوام
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷ - در مدح صدراعظم زینالدین عبد الله و شکر صحت یافتن او از بیماری
از محاق قضا برون شد ماه
وز عرای خطر برون شد شاه
باز فراش عافیت طی کرد
بستری غمفزای و شادیکاه
باز برداشت وهن ملت و ملک
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح دستور جلالالدین عمر
ای چو عقل اول از آلایش نقصان بری
چون سپهرت بر جهان از بدو فطرت برتری
مسند تست آن کزو عالی نسب شد کبریا
پایهٔ تست آن کزو ثابت قدم شد مهتری
سایه و خورشید نتوانند پیمودن تمام
[...]
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح سلطان اعظم سنجربن ملکشاه
ای ز تیغ تو در سرافرازی
ملک ترکی و ملت تازی
روزگاری به حل و عقد و سزد
به چنین روزگار اگر نازی
بحر سوزی چو در سخط رانی
[...]