گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۰ - در منقبت شیر خدا و مرثیه سیدالشهدا علیهما السلام

 

ارواح و ابدانش فدا آن ممکن واجب سلب

کز هر سر مویش بپا صدرایت از اسرار رب

صافی دلش مرآت حق گفتش همه آیات حق

در هرصفت چون ذات حق فردیست نغز و منتخب

نار صنم نور صمد ساز صفا سوز حسد

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۱ - درمنقبت شیر خدا و مرثیه خامس آل عبا

 

چو حق را درمشیت اقتضای جود سرمد شد

زایجاد یدالله خلقت فیض موبد شد

علی کز فطرت حق جو زده زآیات الاهو

شب معراج نور او سراج راه احمد شد

امیر خایف و آمن خدیو موجد و کاین

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در نعت خاتم انیبا و رثاء بر قاسم بن حسن مجتبی (ع)

 

چو از نهان بعیان زد علم رسول مصدق

زخاک جانب افلاک شد خروش انا الحق

مهی زبرج تجرد نهاد رخ به تعین

که ارتباط پذیرفت ازو مقید و مطلق

خوری زمشرق بطحا طلوع کرد که آمد

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۳ - رثاء برخامس آل عبا علیه التحیه والثناء

 

بجای پست از آن بدخیام اطهر او

که ننگرند عیالش بریدن سر او

زجای پست چه حاصل که چون بخاک افتاد

بلند شد ز بر نی سر مطهر او

چو بود حنجر او بوسه گاه ختم رسل

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در رثاء بر اهل بیت اطهر سلام الله علیهم

 

ای فلک تو با نیکان دایم ازچه ای بدخواه

عترت نبی و آنگه مجلس عبیدالله

مجلسی که اطرافش بسته ره ز نامحرم

اهل بیت پیغمبر چون در او گشاید راه

کودکان بی یاور مادران بی فرزند

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۵ - در خطاب بحلقه زن باب ماتم هلال محرم

 

باز ای مه محرم پر شور سرزدی

و اندر دلم شراره زعاشور برزدی

سختا که روی تو مگر ازسنگ کرده اند

کاینک دوباره حلقه ماتم بدرزدی

بازآمدی و بردل مجروح من چو پار

[...]

جیحون یزدی