×
جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
کیست آن لعبت مغرور که رعناست زبس
همه کس را سر او هست و درونی سرکس
من برآنم که ره عشق تو گیرم در پیش
گر بدانم که دو صد غالیه دارد در پس
یار اگر نیست وفادار چه فرق از اغیار
[...]
۸ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
کی دست زدامنت بدارم
صد بار زنند اگر بدارم
بالای تو گربلاست ایکاش
میگشت پر از بلا کنارم
دستم نرسد چو خط برآن زلف
[...]
۸ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
ای ورق عشق تو دفتر آیین من
موی تو و روی تو کفر من و دین من
تا بودم در نظرت قامت تو جلوه گر
نیست بسرو سهی الفت و تمکین من
خانه بر انداختن شیوه هر روز تو
[...]
۸ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲
این قلمدان که دروکلک شه نامور است
ملجا لوح و قلم فخر قضا و قدر است
تختت فرخنده فر ناصردین شه عرشی است
کاین نکو جعبه بران مصدر نفع و ضرر است
چون زفتح و ظفر صرف بود خامه شاه
[...]
۸ بیت