جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - وله
ای لبت آتش سوزان و عذار تو ارم
چشم مست و خم ابروی تو محراب حرم
چشم تو مست و لبت آتش سوزان و که دید
مست اندر حرم و آتش سوزان به حرم
من همی خواهم بی تو نخورم هرگز آب
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - در تهنیت عید قربان
خلیل ار کرد قربانی به عید از امر یزدانی
مرا باشد خلیلی کش هزاران عید قربانی
خلیل ار کعبه را بر در همی از شوق سودی سر
مرا باشد خلیلی کش نماید کعبه دربانی
خلیل ار جانب شیطان به بطحا گشت سنگ افشان
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان
عید قربان بود ای لعبت شوخ سپهی
راست خیز از پی احرام و بنه کج کلهی
وز صفا هر وله آموز بدان سرو سهی
رخ فرو سا بحجر تابری از وی سیهی
همچو کز نقره شود بذل سپیدی بمحک
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در نعت خاتم انیبا و رثاء بر قاسم بن حسن مجتبی (ع)
چو از نهان بعیان زد علم رسول مصدق
زخاک جانب افلاک شد خروش انا الحق
مهی زبرج تجرد نهاد رخ به تعین
که ارتباط پذیرفت ازو مقید و مطلق
خوری زمشرق بطحا طلوع کرد که آمد
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام
در دهر دلا تا کی گه هالک وگه ناجی
از صولت آن مایوس بر دولت این راجی
جز قلزم وحدت نیست کافتاده بمواجی
هان از نظر کثرت ابلیس شد اخراجی
شو بنده شاه دین چند این همه محتاجی
[...]