باز دیگر ره جوان خاطر شد این مداح پیر

از ره مدح جوانبخت جوان دولت وزیر

صاحب عادل نظام الدین وزیر شاه شرق

مفخر اولاد میران هم وزیر و هم امیر

صاحب صاحبقران عالم فضل و هنر

[...]

سعد دولت را بسعدالدوله بازآمد نیاز

هردو بهر بندگی در پیش استادند باز

هست با وی نیک ساز ایام از روی خرد

تا که خواهد بود چون با وی نباشد نیک ساز

باز چون رأی رفیع و همت سعد دول

[...]

داد صدر دین و دنیا صاحب فرخنده فال

مر جمال دین یزدان را بجاه خود جمال

بر جمال دین مبارک فال گشت امروز و ماند

اندرین بنیاد عالی فر او تا دیر سال

صاحب عادل خداوندی که هر کز رأی او

[...]

خدایگان جهان پادشاه ملک آرام

که امر نافذ او راست چرخ توسن رام

شهی که از خوشی و خرمی و رونق و فر

رنق و ارم از ملک او برنده وام

به امر نافذ مأمور پرورنده به لطف

[...]

بما یکی پسر اگر ره وفا سپری

ز من نخواهم تیغ جفات را سپری

طریق عشق تو جان پدر بجان سپرم

اگر نه باز بکین راه جان ما سپری

جمال روی تو یکچند که ندیده بدم

[...]

این خواجه‌زادگان که درین شهر و برزنند

مردند مر زنان را لیکن مرا زنند

زین گونه مولعند برآورد و برد من

کزشان زبر فرو نزنم زیر و برزنند

خورشید چرخ شیفته بر رویشان ولیک

[...]

خمخانه خر سرای خر پیر

نه راه بری نه بار برگیر

زین لاشه لنگ و لوک پیری

از دم تا گوش مکر و تزویر

تا خر کره بودی آنِ میره

[...]

قصه ملک سلیمان دی بخواندم در سیر

راست همچون قصه دوش من آمد سربسر

کامدندم دو پری پیکر پسر مهمان چنانک

خاتمی بودی دهان هر یک از لعل و شکر

تا بدو پیکر برآمد روشنی در تیره شب

[...]