گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

این قدر آب هوس بستن به جوی دل چرا

می‌کنی ای دانه استعداد را باطل چرا

دل ازین منزل به جای زاد بردار و برو

کار آسانست بر خود می‌کنی مشکل چرا

چون دلم خون کرد منع گریه از یاری نبود

[...]

۱۳ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

یک نفس خود را ز غم آزاد می‌باید گرفت

صرفه‌ای از عمر بی‌بنیاد می‌باید گرفت

حلقة فتراک را در گوش می‌باید کشید

سرمه از گرد ره صیّاد می‌باید گرفت

ذوق خندیدن گرت انگشت بر لب می‌زند

[...]

۱۳ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳

 

مژه چو در نمِ اشک جگر فشار کشم

به جلوه‌گاه خزان طرح صد بهار کشم

به چهره برگ خزانم ولی به دولت عشق

نهشت گریه که خمیازه بر بهار کشم

سواد خوان خط سبز می‌تواند شد

[...]

۱۳ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - مطلع دوم

 

در چمن پیش لبت وا نشد ار غنچه رواست

که ز سامان جمال تو چمن تنگ فضاست

می تواند به دلم شیوه استغنا داد

آنکه سر تا قدمت را به تغافل آراست

دلبران عذر ستم خود طلبند از عشاق

[...]

۱۳ بیت
فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در منقبت امام حسن مجتبی(ع)

 

بیا که شیشه قسم می‌دهد به عهد کهن

که توبه بشکن این بار هم به عهده من

به توبه دل منه ای دل که بت‌پرست شوی

بیا که بت‌شکن آمد شراب توبه شکن

اگر به دیده عرفان نظر کنی زاهد

[...]

۱۳ بیت
فیاض لاهیجی