صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۱
فلک را دیده گریان است امروز
ملک را سینه بریان است امروز
جهان را در عزای نوجوانان
سر غم در گریبان است امروز
به داغ نوخطان روح القدس را
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۸
از دور نیلی سپهر
وز گردش ماه و مهر
ناله نزنم چه زنم چه زنم
از دور زمان داد و بیداد
وز جور جهان آه و فریاد
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۳۷
توعریان خفته در خون ما مهیای گرفتاری
دریغ از درد بی درمان امان از بی مددکاری
یکی را کشوری دشمن فسوس از تاب تنهایی
تنی را لشکری قاتل فغان از فرط بی یاری
سری را یک جهان در پی، چه کردند این ستم کاران
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۴۲
تا شدی از کنار من نیست جز این دو حاصلم
اشک مدام ساغرم آه چراغ محفلم
با تو هلاک کام دل بی تو حیات مشکلم
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۴۵
آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم
خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم
کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم
کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم
وای که بی برادرم ساخت زمانه آخرم
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۲۳- منت ایزد را که باز از معدهٔ این مرز و بوم
منت ایزد را که باز از معدهٔ این مرز و بوم
همچو... اخراج شد میرزا شقی مولای یزد
نایب بوبکر و عثمان غاصب حق امام
جانشین بوحنیفه مفتی و ملای یزد
خرچرانی جاکشی گندم نمائی جوفروش
[...]