گنجور

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۱

 

غنچه گر پیش آن دهن خندد

بر بتر جای خویشتن خندد

به شکر خنده گر گشاید لب

مغز در استخوان من خندد

دهن غنچه گرید از خجلت

[...]

سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

کسی کاو عقل دور اندیش دارد

همیشه می به نزد خویش دارد

بجز خون رزان مرهم نجوید

کسی کاو دل زگردون ریش دارد

سرمن، خاک آن، کاین راه ورزد

[...]

سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

بیا زچهره ی گلگون می، نقاب انداز

به جام چون مه نو، جرم آفتاب انداز

گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه

گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز

اگر بخواهی تا صورت پری ببینی

[...]

سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

بیا چو غنچهٔ تر، خیمه زن برابر گل

شراب لاله‌صفت خور، به بوی ساغر گل

ورق ورق، گل ازان شد، که تا فرو خوانی

نشاط نامه ی می خوارگان زدفتر گل

به هر کجا که کنون عاشقی است نالنده

[...]

سراج قمری
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

صبحدم با دو چشم خواب زده

با رخی از عرق گلاب زده

راست چون وعده ی خود و دل من

درسر زلف، پیچ و تاب زده

از خط مشکبوی غالیه فام

[...]

سراج قمری