گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - آیینه صبح

 

صبح هنوز این عروس حجله خاور

پرده نیفکنده بود از رخ انور

لشکر چین تاختن نکرده به هندو

لشکر هندو تهی نساخته سنگر

تیرگی شب نرفته از رخ گیتی

[...]

۳۰ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - شاهد غیب

 

دارم ز دست چرخ همی شام تا سحر

جاری به گونه چشمه خونی ز چشم تر

پیچیده ام به دامن، ز اندوه فکر پای

بنهاده ام به زانو، ز انبوه فکر سر

در برّ فکرتم به شب و روز پی سپار

[...]

۳۰ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - ارمغان

 

آوخ که شد ز تیر غمت قامتم کمان

رحمی کن ای جوان به من زار ناتوان

آن دل که گم شد از من مسکین بکوی تو

نک یافتم به حلقه زلف تواش نشان

از دل خموش آتش عشقت نمی شود

[...]

۳۰ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - مهر سپهر جلال

 

تاخت بکاخ حمل، خسرو خور تا عنان

غیر باغ ارم، گشت فضای جهان

عرصه گیتی بهشت، گشت ز اردیبهشت

افسر نخوت بهشت، از سر خود مهرگان

از اثر باد دی، شخص جهان بود پیر

[...]

۳۰ بیت
افسر کرمانی