گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۹ - تلبیس دوم

 

به سویم رسولی فرستاده ای

پیامی ز خشم خودت داده ای

مترسانم از یال و برزیلی

ز الماسگون دشنه زابلی

زهی قصد باطل زهی فکر خام

[...]

۲۷ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۶

 

خود ندانم تا چه خواهد کرد یزدان با یزید

روز محشر در قصاص خون یک عالم شهید

چرخ محشر زار زافغان یتیم اندر یتیم

خاک دریا بار از خون شهید اندر شهید

جز بر آن رخسار و قامت و آن قیامت زخم ها

[...]

۲۷ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۹

 

تا بخاطر دری ای هیچ طرب دامادم

هر چه رفت ار چه عروس تو برفت از یادم

شرم حسن ار چه نهان خواست ولی چو افتادم

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

[...]

۲۷ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

نه به آزادی ویران نه به بند آزادم

نز اسیری است ملامت نه به شاهی شادم

همت عشق نه این منزلت اکنون دادم

من از آن روز که در بند توام آزادم

پادشاهم که به دام تو اسیر افتادم

[...]

۲۷ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۶

 

دل کان آتش رخ رود جیحون

در دامن دشت بر طرف هامون

با چهر کاهی با اشک گلگون

افتاد بر خاک غلطید در خون

آفاق را زیب افلاک را زین

[...]

۲۷ بیت
یغمای جندقی