گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در هجا

 

ای خواجه بخیل، که هرگز ندیده است

از شدت فشار گفت سیم و زر فرج

موران خرجها نتوانند دخل کرد

در خرمن زری که شود از کف تودج

وعد و وعید جنت و نارت، بحج نبرد

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - در آفرین یکی از بزرگان

 

ای فروزان اختر اوج بزرگی کز شرف

میکند کسب معارف از فروغت روزگار

دیده ایام روشن، صبح فیروزی دمید!

دانه امیدها را مژده، کآمد نوبهار!!

از پی تعظیم پیک این بشارت، دور نیست

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - قهوه و غلیان

 

هر دو دودند قهوه و غلیان

لیکن این یابس است و آن مایع

تا بکی زین دو دود خواهی کرد

خانه عمر خویش را ضایع؟!

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - بث الشکوی

 

گیتی است دهان مار و دروی

این خلق گزنده اند دندان

ای وای بجان دردمندی

کو از نمد فناست عریان

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - ترتیب سور قرآنی

 

گر بترتیب ندانی سور قرآنی

«فاتحه » پس «بقره » باشد و «آل عمران »

پس از آنهاست «نسا»، «مائده »،«انعام »،«اعراف »

دگر«انفال »و دگر«توبه » و «یونس » میدان

پس از آن «هود» و دگر «یوسف » و «رعد»، «ابراهیم »

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - در ستایش صدر اعظم و بث الشکوی و آفرین شاه عباس ثانی

 

ای فلک قدر که از افسر خاک در شاه

سر اقبال رسیده است ترا بر کیوان

تویی آن آصف دستور که نال قلمت

دفتر جور و ستم را شده خط بطلان

آب یاقوت سراپا عرق خجلت شد

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - پند

 

غم همسایه خود خور که از آزادگیست

بر سر سایه خود بید صفت لرزیدن

شاه کامی کندت خانه دل زیر و زبر

خانه غنچه خرابست ز یک خندیدن

هرگز از سنگ جفا کم نشود شورش عشق

[...]

واعظ قزوینی