گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند

نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند

عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا

بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند

نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او

[...]

۵۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲

 

زنایبان رخ و چشم و زلفت ای دلبر

یکی گل است و دوم نرگس و سیوم عنبر

رخ تو راست ز سلطان نیکویی سه لقب

یکی بدیع و دوم درخور و سیوم دلبر

همیشه در سر زلفت مجاورند سه چیز

[...]

۵۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱

 

ای در حسد چشم تو هاروت به بابل

من در هوس زهره و هاروت تو بیدل

با چهره تو سایه بود تابش زهره

وز غمزه تو مایه برد جادوی بابل

ماهی و منت ساخته منزل ز دل و جان

[...]

۵۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

بهشت گشت به اردیبهشت و فروردین

ز لطف روی هوا و ز سبزه پشت زمین

معطر است هوای چمن به نافه مشک

مرصع است لباس چمن ز در ثمین

زمین ز سبزه تر، چون صحیفه گردون

[...]

۵۸ بیت
ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

گویی به گرد روی تو آن زلف دلستان

توده شده است عنبر تر گرد گلستان

یا گرد مه، ز مشک نهاده ست دام دل

بر روی دل ربای تو آن زلف دلستان

چون باغ حسن پر گل تو باغبان نداشت

[...]

۵۸ بیت
ادیب صابر