گنجور

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - قصیدهٔ بزرگان

 

خانه هستی که اساسش فناست

بام و درش جمله به دوش هواست

عکس سوال تو جواب تو شد

هرچه ازین کوه شنیدی صداست

چند شوی بانی طول عمل

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - نصیب قصیده

 

ساقی قدح لبریز کن زان می که طغیان پرورد

مستی فزاید، غم برد، شادی دهد، جان پرورد!

میخانه را در باز کن ساغر کشی آغاز کن

دل را به می دمساز کن صد گونه الحان پرورد!

از باده گلگون به من سرشار ده در انجمن

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح گلشنی

 

ساقی بده جام می رونق گلزار شد

چنگ بزن مطربا چشم بسی تار شد

هی تو برآر از حرم دختر رز را به باغ

چیست تأمل بود گل به سر خار شد!

هی تو به تار رباب ناخن مضراب زن

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

ساقی به فصل ربیع باده گلگون بیار!

چند تغافل کنی می‌گذرد نوبهار!

از چه نشینی حزین هست اجل در کمین

باب مغان باز کن وقت غنیمت شمار!

نیست تو را از قضا خط امانی به عمر

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - فراقنامه

 

فغان ز گردش چرخ ستمگر غدار

هزار مرحله دورم فکند از دلدار!

سپهر کجرو پرفن مرا به پیش آورد

چه حالتی که نه حد سکون نه صبر و قرار!

مرا به سر ز می وصل او غروری بود

[...]

طغرل احراری