قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح ابوالیسر سپهدار اران
سرشک ابر به کردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد به کردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
به هر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح ابوالحسن علی لشگری
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح ابومنصور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با مُنَقّط سیب گوئی نارِ کفته کرده جنگ
این بخست آنرا به تیغ و آن بخست این را به تیر
کان به تن بر، کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح ابومنصور
تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل
جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل
چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز
چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل
رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح ابومنصور وهسودان
گر نگار من دو زلف خویش بسپارد بمن
مشگ سایم من بکیل و غالیه سایم بمن
جان من دائم دژم باشد بسان چشم او
زلف او دائم بخم باشد بسان پشت من
سنبلست آن زلف و یا زان گرد سنبل سنبله
[...]