قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - قصیده
خسروا بیم است کز گیتی برآید رستخیز
تا تو برخیزی به شادی تندرست و شاد خیز
تا بنالیدی تو لختی دوستداران ترا
دیدهها گشتست بارانریز و دلها ریز ریز
رنج و بیماری کشیدی هفتهای آن رفت و ماند
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵
این چه بند است که بر من غم آن ماه نهاد
دل من برد و ره خون زد و دیده بگشاد
دل من برد بگفتار دل آزار بتی
که همه فعلش بند است و همه قولش داد
بجفا کردن راد است و بدل دادن زفت
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴
مخالفان ترا گردن ای ملک زده باد
بتیر محنتشان دیده دل آژده باد
ز راستی وز رادیت باد نفس شریف
ز زیرکان و ردان در سرای تو رده باد
خجسته جشن سده بر تو شاه فرخ باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰
گر ندیدی بهشت و حورالعین
اینک این مجلس امیر ببین
جام می را چو حوض کوثر دان
ساقیان را بسان حورالعین
مطربان نشسته در مجلس
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴
ای پادشاه عالم بایسته پادشائی
رادی و راست گوئی پاکی و پارسائی
پاینده چون زمینی تابنده چون هوائی
هم بر قران وکیلی هم بر زمان گوائی
آن کس که با تو دارد یک ساعت آشنائی
[...]