×
فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
آنکه ز شرم لطف او، آتش ناب آب شد
گمشده نعل مرکبش، افسر آفتاب شد
داد بداد خلق را، خورد فراغ و خواب شد
دشمن او ز رشگ این دشمن خورد و خواب شد
هست تصرف قضا، منصرف از جناب او
[...]
۷ بیت
فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - وله
صورت گردون صفت جسم زمین را جان از او
ماده جان لطف او لیکن خرد حیران از او
آینه رنگی که در یک لحظه گردد پیش چشم
نقش ششدر هشت اشکال فلک عریان از او
آن یمانی تیغ بین اندر یمین او که هست
[...]
۷ بیت
فلکی شروانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷ - نقل از سفینه فرخ
ای غمت برده شادمانی من
بی تو تلخ است زندگانی من
به سر تو که با تو نتوان گفت
صفت رنج و ناتوانی من
از جوانی و حسن خویش بترس
[...]
۷ بیت
فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - قطعه
شاها همه شاهان را شاهی به هنرمندی
بنیاد شهنشاهی محکم تو درافکندی
هر جا که تو کوشیدی، خصمان قوی دیدی
بیخ همه ببریدی تخم همه برکندی
بس دشمن پر دستان، کز تیغ تو شد بیجان
[...]
۷ بیت