فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۵
ای دموکرات بت باشرف نوعپرست
که طرفداریِ ما رنجبران خوی تو هست
اندرین دوره که قانونشکنی دلها خست
گر ز هممسلکِ خویشت خبری نیست به دست
شرحِ این قصه شنو از دو لبِ دوختهام
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۷ - ایران - اسلام
ای وطنپرورِ ایرانیِ اسلامپرست
همّتی ز آنکه وطن رفت چو اسلام ز دست
بیرقِ ایران از خَصمِ جفاجو شده پست
دلِ پیغمبر را ظلمِ ستمکاران خست
خُلَفا را همه دل غرقه به خون است ز کفر
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۲ - لرد کرزن عصبانی شده است
تا بود جان گرانمایه به تن
سر ما و قدم خاک وطن
بعد از ایجاد صد آشوب و فتن
بهر ایران ز چه رو در لندن
لرد کرزن عصبانی شده است
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۳ - اوضاع داخله
لله الحمد که تهران بود آزرم بهشت
ملت از هر جهت آسوده چه زیبا و چه زشت
اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک سرشت
فقرا را نبود بستر و بالین از خشت
الغرض از ستم و جور اثری نیست که نیست
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۱۹
عید جم گشت ایا ماه منوچهر عذار
بنما تهمتنی خون سیاووش بیار
آخر ای هموطنان شوکت ایران به کجاست
علم و ناموس وطندوست وزیران به کجاست
این همان بیشه بود، غرش شیران به کجاست
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۲۰
«فرخی » کاین ادبیات سروده است خشن
عذرخواه است صمیمانه ز ابناء وطن
هر که را دوخته شد در ره مشروطه دهن
پر بدیهی است نگوید بجز از راست سخن
این وطن فتنه ضحاک ستمگر دیده
[...]