گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹ - رفتن شاپور به ارمن به طلب شیرین

 

زمین را بوسه زد شاپور و برخاست

که باد این کار همچون قامتت راست

میفتا در دلت هرگز ملالی

مبادا آفتابت را زوالی

نه از بیگانه روزی نی زخویشان

[...]

۲۲ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۹ - جواب گفتن شیرین

 

پری رو گفتش از دیوانه خویش

نرنجم نیست چون در خانه خویش

سخن در سر خوشی باید چنان گفت

که در هشیاری آن با سر توان گفت

به تو گر دست ندهم دار معذور

[...]

۲۲ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۱ - غزل گفتن بار بد از زبان خسرو

 

سحرگاهی چو چشم دلبران مست

و زان مستی به یک ره رفته از دست

گدشتم بر سر کوی دلارام

به دستی شیشه و دستی دگر جام

که ناگه بر درش راهم ببستند

[...]

۲۲ بیت
سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

زهی نور رخت شمع دل من

وصالت از دو عالم حاصل من

بسی بی ماه رویت، صبر کردم

بسی از انتظارت غصه خوردم

بسی شبها سرشک از چشم پرخون

[...]

۲۲ بیت
سلیمی جرونی