گنجور

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غضب مفرط و مفاسد آن

 

خشم و شهوت مرد را احول کند

ز استقامت روح را مبدل کند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه غضب

 

تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر

بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت یازدهم - غلظت و درشتی در گفتار و کردار

 

مکن خواجه بر خویشتن کار سخت

که بد خوی باشد نگونسار بخت

به نرمی ز دشمن توان کند پوست

چو با دوست سختی کنی دشمن اوست

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت یازدهم - غلظت و درشتی در گفتار و کردار

 

به لطف خلق توان کرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » معالجه عداوت و دشمنی

 

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه بیماری عجب

 

ما که ایم اندر جهان هیچ هیچ

چون الف او خود چه دارد هیچ هیچ

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه بیماری عجب

 

بهتر ازین در دلش آزرم باد

یا ز خودش یا ز خدا شرم باد

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه بیماری عجب

 

گه خورش جانورانت کنند

گاه گل کوزه گرانت کنند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه بیماری عجب

 

هر ورقی چهره آزاده ایست

هر قدمی چشم ملکزاده ای است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به علم و دانش

 

حد اعیان و عرض دانسته گیر

حد خود را دان که نبود زان گریز

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به علم و دانش

 

در راه او شکسته دلی می خرند و بس

بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به علم و دانش

 

چو علمت هست خدمت کن که زشت آید بر دانا

گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به علم و دانش

 

نیک می دانی یجوز و لایجوز

خود ندانی تو یجوزی یا عجوز

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به علم و دانش

 

حریفان باده ها خوردند و رفتند

تهی خمخانه ها کردند و رفتند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به عبادت و طاعت

 

گنهکار اندیشه ناک از خدای

بسی بهتر از عابد خودنمای

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به عبادت و طاعت

 

دردا که دوش طاعت سی سال خویش را

دادم به می فروش و به یک جرعه برنداشت

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به عبادت و طاعت

 

مپندار گر طاعتی کرده ای

که نزلی بر این حضرت آورده ای

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به حسب و نسب

 

جائی که بزرگ بایدت بود

فرزندی کس نداردت سود

چون شیر به خود سپه شکن باش

فرزند خصال خویشتن باش

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به جمال

 

بر مال و جمال خویشتن غره مشو

کان را به شبی برند و این را به تبی

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علاج عجب به مال

 

بسی کم است ز گاو و خر، آنکه در عالم

زیادتی بود از دیگران به گاو و خرش

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۹
sunny dark_mode