ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب اول » علم بدون تزکیه، علم نیست
گرنه موش دزد در انبان ماست
گندم اعمال چلساله کجاست؟
اول ای جان دفع شر موش کن
بعد از آن در جمع گندم جوش کن
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب اول » توجه به صحت جسم، و غفلت از صحت و روح
ترا یزدان همیگوید، که در دنیا مخور باده
ترا ترسا همیگوید، که در صفرا مخور حلوا
ز بهر دین نه بگذاری، حرام از گفتن یزدان
ز بهر تن تو بگذاری، حلال از گفته ترسا
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » مقام اول -
ای هر دو جهان محو خودآرایی تو
کس را نبود ملک به زیبائی تو
یکتائی تو باعث جمیعت ما
جمعیت ما شاهد یکتائی تو
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - توحید و اقسام آن
نگویم در آن کس بجز یار نی
ولی غیر او کس پدیدار نی
در آن پرتو افکن یکی نور بود
که از غیر او دیده ها کور بود
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » قدرت نمائی حق در خلقت انسان
بالاتر از آنی که بگویم چون کن
خواهی جگرم بسوز و خواهی خون کن
من صورتم و ز خود ندارم خبری
نقاش توئی عیب مرا بیرون کن
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » نقش قوه خیال و واهمه و عاقله
چو دیدی کار رو در کارگر دار
قیاس کارگر از کار بردار
دم آخر کز آن کس را گذر نیست
سر و کار تو جز با کارگر نیست
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تفکر در اعمال و رفتار خود
گر نماز و روزه می فرمایدت
نفس مکار است، فکری بایدت
نفس را هفتصد سر است و هر سری
از سرا بگذشته تا تحت الثری
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تفکر در اعمال و رفتار خود
وهم تهی پای بسی ره نوشت
هم ز درش دست تهی بازگشت
راه بسی رفت ضمیرش نیافت
دیده بسی جست نظیرش نیافت
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - انواع ترس های ناپسند
بلی نبود در این ره ناامیدی
سیاهی را بود روز سفیدی
ز صد در گر امیدت برنیاید
به نومیدی جگر خوردن نشاید
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ
که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم از پی جانان بروم
به هوای لب او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ
گر بنگری آنچنانکه رایست
این مرگ نه مرگ، نقل جایست
از خورد گهی به خوابگاهی
وز خوابگهی به بزم شاهی
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل اول - سبب ایمنی از مکر خدا
ابتلاها می کند آه الغیاث
ای ذکور از ابتلاهایش اناث
گر تو نقدی یافتی نگشا دهان
هست در ره سنگهای امتحان
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل پنجم - کیفیت تحصیل صفت خوف از خدا
دیده ها بر دیگری چون میگری
مدتی بنشین به خود خون میگری
هر کجا نوحه کنند آن جا نشین
زانکه تو اولی تری اندر حنین
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علت نترسیدن از سوء خاتمه
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد قسمت یک روزه ای
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دون همتی و مذمت آن
مرگ اگر مردست گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از آن عمری ستانم جاودان
او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دون همتی و مذمت آن
آن مرد نیم کز عدمم بیم آید
کان نیمه مرا خوشتر از این نیم آید
جانیست مرا به عاریت داده خدا
تسلیم کنم چو وقت تسلیم آید
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » غیرت در اولاد و تربیت او
بسا روزگارا که سختی برد
پسر چون پدر نازکش پرورد
هر آن طفل چون جور آموزگار
نبیند جفا بیند از روزگار
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » سوء ظن به خدا و خلق
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوش بین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه غضب
غم زیر دستان بخور زینهار
بترس از زبردستی روزگار
لب خشک مظلوم را گو بخند
که دندان ظالم بخواهند کند