×
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
گلشن به فضای چمن سینه ما نیست
هر دل که نه زخمی خورد از تیغ تو وا نیست
می سوزم و می ترسم از آسیب ز دانش
آوخ که در آتش اثر آب بقا نیست
عمری ست که می میرم و مردن نتوانم
[...]
۱۴ بیت
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
آزادگی ست سازی اما صدا ندارد
از هر چه درگذشتیم آواز پا ندارد
عشق ست و ناتوانی حسنست و سرگرانی
جور و جفا نتابم مهر و وفا ندارد
فارغ کسی که دل را با درد واگذارد
[...]
۱۴ بیت
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
نومیدی ما گردش ایام ندارد
روزی که سیه شد سحر و شام ندارد
بوسم لب دلدار و گزیدن نتوانم
نرم ست دلم حوصله کام ندارد
مفرست به طوف حرم دوست نسیمی
[...]
۱۴ بیت
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
نگاهش ار به سر نامه وفا ریزد
سواد صفحه ز کاغذ چو توتیا ریزد
به فرق ما اگرش ناگهان گذار افتد
چو گرد سایه ز بال و پر هما ریزد
خوشا بریدن راه وفا که در هر گام
[...]
۱۴ بیت