اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴
سفید موی و سیه نامه از گنه تا چند؟
چو نامه روی سفید و درون سیه تاچند؟
چو شمع چند بسوزم بکنج غم بی تو
کسی بهر زه کند عمر خود تبه تا چند؟
جهان بدیدن دیدار دوست خوش باشد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹
خم مویش که در کین من بیمار می پیچد
ز تاب آتش آهم بخود چون مار می پیچد
چو خواند نامه دردم مبر نام من ایقاصد
که گر نام من آنم بشنود طومار می پیچد
مگر آن سنبل موهم بود عاشق بسرو او
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مدح امامزاده واجب التعظیم احمد بن موسی الکاظم علیه السلام
آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست
سید سادات عالم احمد موسی الرضاست
ز آستانش گرنیی واقف ندانی عرش چیست
هر که این در میشناسد آگه از عرش خداست
از جهان نوری که میخیزد ز بامش ظاهر است
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - مدح خیمه شاهی شاه اسماعیل گوید
تبارک الله از خیمه این چه بستانست
که در نظاره او چشم عقل حیران است
بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی
بیار باده که این خیمه خود گلستان است
نه خیمه است که باغ گل از صفاست ولی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - برای سنگ مزار سروده است
ای همنفس که میگذری بر مزار من
زنهار یاد کن ز من و روزگار من
نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل
ناگه بریخت باد اجل نوبهار من
من غمگسار خلق جهان بوده ام مدام
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در مرگ فرزند خود گوید
ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی
چشم من بودی و از چشم بدان خاک شدی
بود پرواز بلندت هوس ایمرغ بهشت
عالم خاک بهشتی و بر افلاک شدی
دلت از تلخی ز هر غم ایام گرفت
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » مثنویات متفرقه » ایضا در ستون خیمه
یارب این نخل از چه گلزارست
که گل او همیشه پر بار است
زینت گنبد مقرنس اوست
تکیه گاه سپهر اطلس اوست
خیمه چرخ ازین ستون برجاست
[...]
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۷ - منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب
پیر و حیدر شو و همرنگ آل
تا دمد از روی تو هم رنگ آل
حیدر والا گهر آن سرفراز
کامده نور حقش از در فراز
رهرو حق آمد و همراه حق
[...]
اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۷ - منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب
پیر و حیدر شو و همرنگ آل
تا دمد از روی تو هم رنگ آل
حیدر والا گهر آن سرفراز
کامده نور حقش از در فراز
رهرو حق آمد و همراه حق
[...]