گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

ساقیا زان می کهنه که مه نو سرزد

رفت غم پیک طرب حلقه زنو بر در زد

سفری شد صفر و ماه ربیع آمد باز

شد زره خار غم و نوگل شادی سرزد

بسته بد خون دو ماهه بگلوی مینا

[...]

۱۷ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷

 

بده ای ساقی آتشی سیال

که لب جام از او زند تبخال

میزند جوش خون صراحی را

از رگ چشم او بزن قیفال

بده آن می که عمر خضر دهد

[...]

۱۷ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۸

 

نار ابراهیم شد نور کلیم

کرد حادث یار اطوار قدیم

عرش شد لوح و قلم کرسی وامر

کن رقم زد شد عیان نار و نعیم

نقطه شد وانگه الف بر صفحه راست

[...]

۱۷ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲

 

ای سراپا فتنه وی فتنه بر روی تو من

آفت پیر و جوانستی بلای مرد و زن

چهره یک گلزار کابل جلوه یک کشمیر سرو

زلف تو یک ملک تبت چشم یک کشور فتن

وصف آن رخساره و لب تا صبا در باغ گفت

[...]

۱۷ بیت
آشفتهٔ شیرازی