جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین ابوالفتح نطنزی
ای مهر تو در میان جانها
وای مهر تو بر سر زبانها
قدر تو گذشته از فلکها
صیت تو فتاده در جهانها
قاصر ز ثنای تو زبانها
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در شکایت از روزگار و مرثیت
هیچ رنگ عافیت در حیَز عالم نماند
هیچ بوی خوشدلی با گوهر آدم نماند
از براین خاک توده یکتنِ آسوده نیست
زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند
جر نحو ست نیست قسم ما زدوران فلک
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - خطاب بشهاب الدین که یکی دیگر از دوستان اوست
خلاصه همه عالم اجل شهاب الدین
که روشنند زرای تو ثابت وسیار
بریز سایه رای تو چشمه خورشید
فرود پایه قدر تو گنبد دوار
کمینه قطره زجود تو آب در قلزم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح خواجه بهاء الدین
ای ترا بخت ندیم آمده دولت دمساز
وی ترا چرخ رفیق آمده انجم همراز
ای شده منجلی از دانش تو سینه عقل
وی شده ممتلی از بخشش تو معده آز
خواجه شرق بهاء الدین مخدوم جهان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - درمدح امام اجل معین الدین
ای دو یت و مسند تو دین و دولت را نظام
وی بکلک و خاتم تو شرع و ملت را قوام
ای شده حکم تو مطلق درد ماء و در فروج
وی شده امر تو نافذ در حلال و در حرام
جز بحکم تو نتابد شعله آیینه رنگ
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان ملکشاه
ای مملکت ببال که عهد شهنشهست
وی سلطنت بناز که سلطان ملک شهست
تا بر زدست سر ز گریبان ملک شاه
دست ستم زدامن انصاف کوتهست
ای آفتاب دولت تابنده باش از آنک
[...]