سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در ستایش سلطان سنجر
خاک را از باد بوی مهربانی آمدست
در ده آن آتش که آب زندگانی آمدست
نرگس مخمور بوی خوش ز طبعی خواستست
بنده و آزاد سرمست جوانی آمدست
باغ مهمان دوست برگ میزبانی ساختست
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا
ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن
محرم روحالامینی دیو را تلقین مکن
خوش نباشد مشورت با عقل کردن پیش عشق
قبله تا خورشید باشد اختری را دین مکن
ماه و تیر و زهره و بهرام و برجیس و زحل
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۸ - فی ذکر دارِالبقاء
اجل آمد کلیدخانهٔ راز
درِ دین بیاجل نگردد باز
تا بُوَد این جهان نباشد آن
تا تو باشی نباشدت یزدان
حقهٔ سر به مُهر دان جانت
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۴ - فی الشّوق
از پس این براق شوق بُوَد
شوق در گردنش چو طوق بُوَد
آفرینش چو گشت زندانش
پس خلاصی طلب کند جانش
آتشیش از درون برافروزند
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۷ - فی فضیلته علیهالسلام علی جبرئیل و سائر الانبیاء علیهمالسلام
شب معراج چون به حضرت رفت
با هزاران جلال و عزّت رفت
چون به رفرف رسید روح امین
جُست فرقت ز مصطفای گزین
جبرئیل از مقام معلومش
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۱ - فی مذمةالاعداء و نصیحةالاولیاء
ای منیری نمود مهتابت
بس بُوَد سایه ریسمان تابت
نشود هیچ مردم مصلح
هرگز از دست دیو لایفلح
همچو مار از بدی و منحوسی
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۵ - حکایت
آن شنیدی که بود پنبهزنی
مفلس و قلتبانش خواند زنی
گفتش ای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
چه بود جرم من چو باشم من
[...]