سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در نصیحت و ترک تملق از خلق گوید
تا کی ز هر کسی ز پی سیم بیم ما
وز بیم سیم گشته ندامت ندیم ما
تا هست سیم با ما بیمست یار او
چون سیم رفت از پی او رفت بیم ما
آیند هر دو باهم و هر دو بهم روند
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - در حکمت و موعظت
ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»
چون منزه باشد از هر عیب ذات پاک تو
جای استغفارشان باشد «و هم یستغفرون»
امر امر تست یارب با پیمبر در نبی
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳ - فصل وحدت و شرح عظمت
احدست و شمار از او معزول
صمدست و نیاز ازو مخذول
آن احد نی که عقل داند و فهم
و آن صمد نی که حس شناسد و وهم
نه فراوان نه اندکی باشد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۲ - فیالحکمة و سبب رزق الرازق
آن نبینی که پیشتر ز وجود
چون تو را کرد در رحم موجود
روزیت داد نُه مه از خونی
کردگار حکیم بیچونی
در شکم مادرت همی پرورد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۸ - فصل فی ذکرالعشق و فضیلته و صفةالعشق والعاشق والمعشوق ذکرُالعشق یُریح القلوب و یُزیل الکروب
دلبرِ جانربای، عشق آمد
سر بُر و سِرنمای، عشق آمد
عشق با سربریده گوید راز
زانکه داند که سَر بود غمّاز
خیز و بنمای عشق را قامت
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۳ - اندر صفت ربیع و تشبیهات گوید ذکر الربیع یحیی القلوب المیتة و یشرح الصدور الضیقة
شُکر انصاف بر زبان بهار
گفت بلبل چو مردم هوشیار
شُکر عدل بهار پیش اِله
دل گُل گوید از زبان گیاه
دشتها پر لحاف بیبالین
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۱ - در بقا و فنای جسم و جان گوید
در جهانی که عقل و ایمانست
مردن جسم زادن جانست
تن فدا کن که در جهان سخن
جان شود زنده چون بمیرد تن
روزی آخر ز چرخ پاینده
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۳ - حکایت در آنکه پادشاه را دل در هوا نباید بستن
یافت شاهی کنیزکی دلکش
شاه را آن کنیزک آمد خوش
هم در آن لحظهاش به آب افکند
گفت شه خوب ناید اندر بند
که چو بگشاد زو بلات بُوَد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۰ - در ذمّ عوام و بازاریان و جهال گوید ذکر مساوی العوان للخواص نفع عام
عامه تا در جهانِ اسبابند
همه در کشتیاند و در خوابند
دل عامی چو دیدهٔ یار است
نیم بیمار و نیم بیدار است
گنده و بیمزه است صحبت عام
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۳۶ - در هجو شعراء بد گوید
یک رمه ناشیان شعر پراش
خویشتن کردهاند شعر تراش
قالب و قلبشان سلیم و لئیم
خاطر و خطشان عقیم و سقیم
همه بر درگه فرامشتی
[...]