دلی به خاک ره انتظار می بندم
زگرد خویش چمن را نگار می بندم
هنوز نو سفر خواریم چه چاره کنم
به خویش تهمتی از اعتبار می بندم
به جان شیشه که دلبستگی نمی دانم
ز موج باده زبان خمار می بندم
بهار چون نشود نقشبند حیرانی
نگاه را ز نگاهی نگار می بندم
کلید باغ دل میکشان نسیم گل است
طلسم توبه به نام بهار می بندم
هزار آبله بر پای یک نفس دارم
زبانی از گله روزگار می بندم
سری که بود به نامش نثار کردم اسیر
دلی به حلقه فتراک یار می بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.