گنجور

 
اسیر شهرستانی

نگهبان چراغ راز دل خاموش می باید

امانتدار نقد دوستی بیهوش می باید

حجاب ره زگرد کاروان برخاست مقصد را

توان از یک نگه تا کعبه رفتن هوش می باید

ز فیض بی نیازی مزرع ما دامن ابر است

قناعت مشربان را قطره دریا جوش می باید

چو خورشید از بهار جلوه آیین بسته عالم را

چراغان نگاه نرگس جادوش می باید

بهار دل میسر شد اسیر از فیض رخسارش

گلستان نگاه از خط عنبر پوش می باید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode