گنجور

 
اسیر شهرستانی

رفتم از هوش نگاه که به یادم آمد

آب گشتم سر راه که به یادم آمد

شد به گلزار جگر ناله من سرو روان

قامت جلوه پناه که به یادم آمد

گل کند گل مژه چشم غزالم به نظر

شوخی طرف کلاه که به یادم آمد

حیرتت بیخبر آورده به نظاره هجوم

صف مژگان سیاه که به یادم آمد

الفتم سرمه کش دیده حیرت شد اسیر

نگه حوصله کاه که به یادم آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode