گنجور

 
اسیر شهرستانی

جنون فسرده دلم را طبیب خواهد شد

در این بهار صبا عندلیب خواهد شد

ز چشم مست تو دیدیم کافرستانی

که سینه بتکده و دل صلیب خواهد شد

وفا صبور تخلص دل اضطراب لقب

چها میان قرار و شکیب خواهد شد

شود اگر همه مرهم کبود کاغذ چرخ

چه زخمها که به حسرت نصیب خواهد شد

گرفتم اینکه شود مهربان زمانه اسیر

کدام زخم دلم را طبیب خواهد شد