دیوانه او غیر تحمل نشناسد
گر سنگ رسد بر سرش از گل نشناسد
خاموشی ما بسکه در این باغ اثر کرد
کس بوی گل از ناله بلبل نشناسد
در دل غم و در دیده نگه بی تو غریب است
غارت زده اسباب تجمل نشناسد
بیگانگی است آنکه خریدار دل ماست
صید تو بجز دام تغافل نشناسد
شد زنده جاوید اسیر از غم پنهان
تنها چو تویی شعله تنزل نشناسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.