کی دل کلید راز به دست زبان سپرد
بحر گهر به موج کجا می توان سپرد
دود است گرد حمله ما در نبرد خصم
آتش زند به معرکه چون دل عنان سپرد
جان می توان سپرد به یک روی دل ولی
کی راز دوستان به کسی می توان سپرد
صحرا ز پاره دل بی اعتبار ما
گوهر به کیسه کرد و به ریگ روان سپرد
حیرت به دیده داد محبت به دل اسیر
گوهر به بحر داد و جواهر به کان سپرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.