گر دست هوای تو به دلها نگذارد
خمیازه گلها به چمن پا نگذارد
از بسکه زیاد مژه ات محشر نیش است
ترسم که تپیدن به دلم پا نگذارد
سرو تو چه شد کز چمن دیده نروید
یادش نتواند که به دل پا نگذارد
دارم گلی از بزم کسی جای دل امشب
آیا بگذارد به منش یا نگذارد
لب تشنگیم ریشه دوانیده به صحرا
وقت است که نم در دل دریا نگذارد
منع سفر بیخودی آسان نتوان کرد
رفتیم بگو شوخی ایما نگذارد
دشت از گل اشکم شده باغ دل پرخون
نامش چمن آبله پا نگذارد
غارت زده بیداد گران دلشده مستان
دل سختی او شیشه به خارا نگذارد
غارتگر شوخی است اسیر آن نگه مست
ترسم دل ما را به دل ما نگذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.