گنجور

 
اسیر شهرستانی

هر دل که غم همیشه دارد

در آب حیات ریشه دارد

دیوانه به عالمی نظر باز

هر ذره پری به شیشه دارد

بی سوز محبتی دلی نیست

تا قطره به شعله ریشه دارد

در بزم تو آفتاب گل باز

آیا دل ما چه پیشه دارد

کو حوصله نگاه ساقی

مست است و هز ار پیشه دارد

در کندن آشیان بلبل

گلبن از خار تیشه دارد

مستی به اسیر شد مسلم

زین باده که او به شیشه دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode