گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

ز آهم هر طرف دل وحشتستان دگر دارد

خدنگی را که پر برق است پیکان دگر دارد

بود صیادی الفت چو شعر مبتذل گفتن

شکار انداز تنهایی شدن شان دگر دارد

ز نشتر زار زیر آسمان چون سبزه می لرزم

که در هر سایه خاری گلستان دگر دارد

زچشم جوهر تیغت مروت می توان دیدن

که در هر مرهمی زخم نمایان دگر دارد

منقش بال طاوسی است هر یک آشیان گردون

که از هر پر فشانی برگریزان دگر دارد