ندیدم آن لب شیرین بخندد
ندیدم غنچه پروین بخندد
چه غم دارد دلم از زخم و از چاک
بگو بر دامن گلچین بخندد
ز شوقت هر کسی در انتظاری
بیا تا آن بگرید و این بخندد
گر این تأثیر دارد عشقبازی
به روز مهربانی کین بخندد
اگر گرید کسی برحال فرهاد
بگو بر خجلت شیرین بخندد
اسیر از گریه عالم گل فشان کرد
اگر گرید بگو رنگین بخندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و غم ناشی از جدایی و بیمحبتی میپردازد. شاعر از عدم لبخند شیرین و غنچه پروین (نماد عشق) شکایت میکند و با اشاره به زخمهای دل و انتظار عاشقانه، از اهمیت عشق و شادی در زندگی سخن میگوید. او تأکید میکند که در دل هر انسانی، شادی و غم به نوعی به هم پیوستهاند و این که عشق واقعی میتواند به خوشحالی و خندیدن منجر شود. شاعر میخواهد تا در حالتهای مختلف عشق، هر دو احساس غم و شادی را درک کنند.
هوش مصنوعی: من هرگز آن لبهای شیرین را ندیدم که بخندند و غنچههای پروین را نیز در حال خندیدن ندیدم.
هوش مصنوعی: دل من از درد و زخمها غمگین است، اما چرا بر دامن گلچین نخندد؟
هوش مصنوعی: از عشق تو هر کسی در حال انتظار است، بیایید تا یکی به خاطر آن بگرید و دیگری بخندد.
هوش مصنوعی: اگر عشق و محبت تأثیرگذار باشد، روز مهربانی نیز باید با خوشحالی لبخند بزند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر حال فرهاد گریه کند، باید بگویی که شیرین به خاطر شرمساریاش میخندد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به اندازهای از گریه و اندوه رنج ببرد که گلها را هم به گریه بیاندازد، وقتی که او اشک بریزد، باید بگوید که همه چیز با رنگ و زیبایی لبخند میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.