گنجور

 
اسیر شهرستانی

دل شکسته درستی پذیر می گردد

ز پا فتادگیم دستگیر می گردد

که دیده مشت غباری به آن زمینگیری

عبیر پیرهن چرخ پیر می گردد

ضعیف نالی از آن بیشتر نمی باشد

خموشی از دم سردم صفیر می گردد

چه مدعا چقدر باب انتظار است این

به کام خویشم و نالم که دیر می گردد

بنای خانه الفت ز موم می سازد

اگر زمانه به کام اسیر می گردد