گلاب خون و عبیر غبار می طلبد
چه قرض کهنه ز ما آن سوار می طلبد
زبان نفهمی ترک نگاه گرم از دل
شراب شعله کباب شرار می طلبد
به خون حسرت جاویدکشتنم بس نیست
که خونبهای من از روزگار می طلبد
شود چو نکهت گل بال گرم پروازم
صبا گر از چمن آید که یار می طلبد
ز راه وعده نزاکت کشیدنم بس نیست
که دل تپیدن من انتظار می طلبد
شدیم محرم و گشتیم راز دار و همان
نگاه شرم به بزم تو بار می طلبد
فسرده خاطری آه گزنده ای دارد
که نار شعله از او زینهار می طلبد
گرفته ایم به راهی ز گریه سامانی
که آب بیشتر از انتظار می طلبد
مسافر است مروت ز کوی یار اسیر
دل شکسته ز ما یادگار می طلبد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، احساسات عمیق و نیازهای روحی خود را بیان میکند. او به دنبال عشق و وجود یار است و میگوید که به خاطر عشق و حسرت، انتظار و نیاز به محبت در دلش شعلهور است. جستجوی او برای آرامش و اتصال به معشوق، با تصاویری از خون، غبار و شراب همراه است. او به این نکته اشاره میکند که عشق و توجه یار موجب زندگی و پرواز روحش میشود. در نهایت، شاعر احساس جدایی و دردهای ناشی از آن را توصیف میکند و از یادگاری که از عشق برایش باقی مانده است، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عطر خوش و زیبایی نیاز دارد، چه اینکه آن سوار قدیمی از ما طلبی دارد.
هوش مصنوعی: انسانی که نمیتواند به درستی صحبت کند، دیگر نمیتواند از نگاه محبتآمیز طرف مقابل لذت ببرد و از دلِ نوشیدنیاش، آتش و شوقی برای برقراری ارتباط برمیخیزد.
هوش مصنوعی: حسرت و غم ناشی از مرگ من کافی نیست؛ بلکه باید بدانیم که حق من بر عهده زمانه است و باید آن را از او خواست.
هوش مصنوعی: وقتی بوی خوش گل به مشامم میرسد و باد ملایمی میوزد، احساس میکنم که از باغ آمده و یارم مرا میطلبد.
هوش مصنوعی: این گزراندن وعده و ناز و کرشمه دیگر کافی نیست؛ دل من به تپش درآمده و نیاز به انتظار دارد.
هوش مصنوعی: ما به هم نزدیک شدیم و اسرار یکدیگر را حفظ کردیم، و همان نگاه خجالتآور در جشن تو معنای دیگری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دل گرفته و غمگین است و احساس عمیق درد و افسردگی دارد، به طوری که شعلههای آتش نیز از او طلب آرامش و دوری میکنند.
هوش مصنوعی: ما به مسیری رفتهایم که در آن، اشک و غم بیشتر از آنچه که انتظار داشتیم، وجود دارد.
هوش مصنوعی: مسافر به یاد دوست وفاداری نمیکند و دلهای شکسته از یاد و خاطره ما چیزی میطلبند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا دلیست که از بار بار میطلبد
بسوز سینه انگار بار می طلبد
مرا دلیست که گر مست باشد و هوشیار
زمست خواه ز هشیار بار می طلبد
بکنج صومعه هوشیار در طلب نه و مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.