گنجور

 
اسیر شهرستانی

فرزانگی در آتش غفلت سپند کیست

دیوانگی شکار و رهایی کمند کیست

خاکم به باد رفت و غبارم ز جا نخاست

معمار من طبیعت مشگل پسند کیست

رشک شبم در آتش پروانگی گداخت

تا صبح عندلیب گل غنچه خندکیست

گردم ز بوی گل به هوا دام می کشد

رعنا تذرو جلوه رعنا سمند کیست

مستان طلسم توبه شکستن به نام من

تکلیف آشنائی ساقی به پند کیست

گشتم ز برق تازی آن جستجو غبار

شب سرگذشته که سحر تیغ بند کیست

دل مشق ناله پیش رهایی کند اسیر

این غنچه سایه پرور سرو بلند کیست

 
 
 
اسیر شهرستانی

آن دل که نام درد نداند سپند کیست

آن دیده ای که نم ندهد مستمند کیست

گشتم غبار و باد ز باغم نمی برد

دانم که نخل سایه سرو بلند کیست

گردیده است خانه دلها خراب از او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه