گنجور

 
اسیر شهرستانی

هر جا که نقش توبه شکستن شود درست

بزم بهار و رونق گلشن شود درست

از شش جهت چو قبله نما در کشاکشم

تا مطلب دلم ز تپیدن شود درست

گشتم غبار و بوی گل افشاگر من است

چون خاطرم ز راز نهفتن شود درست

منت خدا نکرده گر از دوستان کشم

کارم ز مهربانی دشمن شود درست

از مومیایی فلکم نیست منتی

چون صبح کار من ز شکستن شود درست

آیینه شکسته من سیر باغ من

گلدسته نیست دل که ز بستن شود درست

ایمن ز پرده پوشی شهرت نمی شوم

کی راز داریم ز نگفتن شود درست

جامی ز شیشه خانه نازکدلان بکش

تا صدق نیت به شکستن شود درست

از یاد گرد آینه ام گرد می شود

کی از شکست خصم دل من شود درست

آهی بکش اسیر که طوفان گریه است

عقد گهر ز رشته کشیدن شود درست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode