هر نگاه گرم ما مجنون کامل گشته ای است
هر سرشک حسرت ما صید بسمل گشته ای است
کی به صحرای جنون بی صرفه جولان می کند
گرد ما دیوانه دنبال محمل گشته ای است
الفتی دارد سر زلف تو با کفر و جنون
رشته تدبیر زنار سلاسل گشته ای است
خضر هم در وادی دل می شود آخر غبار
هر نسیم این بیابان سعی کامل گشته ای است
بی تمنای تو داغ عمر ضایع کرده ایم
هر نفس در دفتر ما فرد باطل گشته ای است
هیچکس از سرنوشت خلق سر بیرون نکرد
هر که را دیدم در این اندیشه بسمل گشته ای است
فارغ از اندیشه غیریم تا در دل اسیر
یاد ابروی کسی تیغ حمایل گشته ای است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.