رنجی که چشم شب پره از نور دیده است
زخم دلم ز مرهم کافور دیده است
کی دار حقشناس فراموش می کند
آن سرگذشتگی که زمنصور دیده است
آسایشی که دیده ام از خواب بی رخت
بیمار عشق در شب دیجور دیده است
شبها به روز آمد و آن راه طی نشد
شوقم چو موسی آتشی از دور دیده است
ته جرعه ای ز باده پرستان بزم توست
عشق آنچه در پیاله منصور دیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و رنجهای عاشقانه میپردازد. شاعر از درد و زخمهای درونی خود سخن میگوید که ناشی از عشق و نگاه به گذشته است. او به یادآوری سرگذشتهای گذشته و آرزوهای ناتمامش اشاره میکند. عشق برای او مانند شوقی آتشین است که او را از دور به خود میکشد، و او در این بزم عاطفی، تنها به باده و لحظات شیرین آن میاندیشد. این ابیات حسرت، انتظار و عشق را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که چشم شب به خاطر نبود نور تحمل کرده، شبیه زخم دل من است که فقط با مرهمی بیاثر تسکین یافته.
هوش مصنوعی: هر کسی که حقشناسی را در وجود خود دارد، هرگز آن داستانها و تجربیات را که دیده و لمس کرده است، فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: آرامشی که من تجربه کردهام، ناشی از خواب بدون حضور معشوق است که فرد عاشق در شب تاریک و غمانگیز داشته است.
هوش مصنوعی: شبها به صبح نزدیک میشوند، اما آن راهی که میخواستم طی کنم هنوز طی نشده است. شوق و آرزویم مانند موسی که آتش را از دور میبیند، بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: کمی از شراب خالص، نشانهای از مهمانی و شادی توست. عشق، آنچه که منصور در جام دیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.