گنجور

 
اسیر شهرستانی

بعد عمری سویم از روی مروت دیده است

نرگس بیدارش امشب خواب الفت دیده است

مغزم از شوریدگی چون ذره می رقصد به سر

آفتاب محشر داغ محبت دیده است

دل اگر در سینه جنبد رنگم از رو می رود

خصم بیدل از من عاجز چه جرأت دیده است

جلوه مرد آزما بسیار و بینش ساده دل

حرفها آیینه ام از خواب غفلت دیده است

الفت است الفت که سربی تیغ می گردد نثار

قدر این معنی کسی داند که الفت دیده است

صورت از معنی شناسد اهل بینش در جهان

جلوه معنی اسیر از چشم صورت دیده است